ترکیب فلسفه و ادبیات در کنار هم در فرهنگ ما ترکیب غریب و قریبی است
قریب از این منظر که ما در بسیاری از اوقات، ایندو حوزه را در کنار هم میبینیم؛ چه در فضای دانشگاهیمان و برگهدان کتابخانههایمان و چه در فضایی عمومیتر و در افواه مردم تا جایی که مجلههایی با همین عنوان فلسفه و ادبیات نیز تا همین چند سال پیش چاپ میکردیم.
اما غریبی این ترکیب از آنجاست که مفهوم فلسفه ادبیات را به عنوان گرایشی نو در مطالعات فلسفی به هیچ عنوان جدی نگرفته، چهبسا از وجود منابع و تاملات روزآمد پیرامون آن غافلیم و گواه آن یک جستوجوی ساده است در میان منابعی که فکر میکنیم مرتبط با این موضوع میتواند باشد.
دکتر سایه میثمی که بیشتر با ترجمههای خوباش در حوزه فلسفه کلاسیک مسیحی معرف حضور اهالی اندیشه است در سخنرانیای که به همت مؤسسه معرفت و پژوهش در صبح پنجشنبه گذشته برگزار شد با طرح پاسخ به چیستی فلسفه ادبیات، اینگونه این بحث را مطرح کرد که «فلسفه ادبیات، همان فلسفه در ادبیات و فلسفه و ادبیات نیست.»وی ضمن اینکه فلسفه ادبیات را جزو فلسفههای تحلیلی برشمرد در این سخنرانی موقعیت فلسفه ادبیات را در کنار دیگر فلسفههای مضاف، موقعیت پیچیدهتری دانست و آن را زاییده خصلت ذاتی پیچیده ادبیات دانست. نوشتار زیر گزارشی است از آنچه در سخنرانی دکتر سایه میثمی درباره فلسفه ادبیات گفته شد.